رضاشاه پیش از اینکه با تغییر سلطنت در ایران قدرت را بدست گیرد، سودای جمهوری خواهی در سر داشت. همچنان که برای سلطنتش، با تقلب و تجمیع نیروها به خواسته های خود رسید، برای جمهوری خواهی نیز از حمایت نیروهای خود استفاده می کرد. بخشی از حمایت ها از جمهوری خواهی رضاشاهی در نوشته ها و تبلیغات روزنامه های آن عصر بازتاب می یافت . . .
آن زمان اعلام کردند کسی حق ندارد قبل از طلوع آفتاب و پیش از ساعت بیدار باش برای نماز بلند شود و این کار رژیم؛ یعنی جلوگیری از خواندن نماز، برای ما خیلی سخت بود. بچه ها بر آن شدند جلو این قضیه بایستند . آنها صبحها پیش از اذان بیدار می شدند و وضو می گرفتند و پس از اذان صبح نمازشان را می خواندند . . . .
در دوران پهلوی، فرهنگ و شخصیت ضد توسعه حتی در میان نخبگان متجدد نیز رواج داشت و در مقاطعی مانند تشکیل حکومت ملی مصدق که بخشی از طبقه متوسط جدید و تجدد طلبان وارد حلقه نخبگان حاکم شدند نیز ویژگیهای شخصیتی ضد توسعه در رفتار آنان دیده می شود.
نام شهید تندگویان، وزیر نفت جمهوری اسلامی که عمدتا به خاطر اسارت ناگهانی در دست عراقی ها و شکنجه بسیار و شهادت به دست ایادی صدام نامور شد، را کمتر در سالهای پیش از آن شنیده ایم. اما واقعیت این است که اگرچه او به دست دشمن خارجی به شهادت رسید، پیش از این در جرگه انقلابیون و مبارزین در برابر استبداد بود.
اگر بپذیریم که امام خمینی در نجف مبانی تئوریک انقلاب فراهم کرد، ایشان در فرانسه به جنگ رسانه ای با حکومت پهلوی رفت. از این رو بود که جایگاه مبارزات فرانسه را باید بسیار برجسته کرد.
انقلاب اسلامی در سال 1357 اوج گرفت. اما آغاز آن به ماه ها و سال های قبل باز می گشت. یکی از صحنه هایی که بسیار تکرار شده است و بارها در قاب فیلم دیده می شود و از جمله صحنه هایی است که آغازی بر پایان حکومت پهلوی بود، اولین دیدار او با کارتر در آمریکا بود. دیداری با اشک و گاز اشک آور
در ایران عصر پهلوی دوری و نزدیکی به شاه و خاندان او می توانست جایگاه فرد را دچار تحول کند. اگر کسی به هر دلیلی به این موهبت دست می یافت که بتواند به خاندان پهلوی نزدیک شود می توانست از یک فقیر به بالاترین سمت ها و ثروت ها دست یابد. همچنان که احمد خیامی از کارواش داری به موسس ایران ناسیونال تبدیل شد . . .
جامعه ایرانی از دیرباز از افشاء نمودن اموال و دارایی خود خودداری کرده است و همیشه تمایل داشته است که خود را در نر دیگران فقیر و تنگدست جلوه نماید. این ویژگی از دید جهانگردان خارجی نیز پنهان نمانده است
کارگران ایرانی در جریان انقلاب نقش فراوانی داشتند. اعتصابات کارگری نمونه ای از نقش آنان در جریان انقلاب بود. اما در ابتدای انقلاب و آن زمان که کشور هنوز دچار هرج و مرج بود و نظم جدید به خوبی مستقر نشده بود، بودند گروه هایی که تلاش می کردند تا این کارگران را به نفع منافع خود به حرکت در آورند. نوع کنش ورزی آنان به گونه ای بود که نشان دهند همه سرمایه ...
اردیبهشت 1357 با تمام حوادث و تب و تابش در قم گذشت و اول خرداد رسید. از ساواک قم به پدرم زنگ زدند که به ساواک تشریف بیاوردید. پدرم وقتی گفت مرا به ساواک احضار کرده اند همه ی خانواده و آشنایان ناراحت و مضطرب شدند و حتی بعضی ها گریه کردند...
"دولت" از نظر شاه همان مفهومی را داشت که لوئی چهاردهم می پنداشت و رویه ی حکومت شاه نیز دقیقا این سخن لوئی چهاردهم را که گفته بود"دولت یعنی من" تداعی می کرد.
علی اکبر داور وزیر مالیه رضاخان از جمله کسانی بود که در کنار افرادی نظیر تیمورتاش نقش بسزایی در به قدرت رسیدن رضاخان داشتند و کمکهای موثری در در عملیاتی نمودن پروژه مدرنیزاسیون رضاخانی داشتند. شهید مدرس در خصوص شخصیت علی اکبر داور می گوید:
عین السلطنه در یکی از صفحات جلد دوم کتاب خود به توصیف نحوه اخراج بیش از یکصد زن از زنان حرمسرای ناصرالدین شاه در دوران پس از مرگ او می پردازد. توصیفات وی نشان از سرنوشت تلخ این زنان دارد که در ادامه آمده است:
ثریا اسفندیاری دومین همسر محمدرضا پهلوی سرانجام در سال اسفند 1336 از شاه ایران جدا شد و تا پنج سال بعد از جدایی خود، درباره زندگی خود با شاه سکوت اختیار نمود و حتی در تمام این مدت نیز شایع شده بود که شاه با پرداخت حق السکوت کلانی که به صورت ماهیانه به ثریا پرداخت می شود مانع از سخن گفتن ثریا میشود. امام سرانجام در سال 1963 ثریا با انتشار کتاب خاطراتش ...
مادر، برادران و خواهران شاه، هر یک برای خود دفاتر مخصوصی داشتند که در آن گروه کثیری به کار مشغول بودند. ولی اهمیت هیچکدام به پای دفتر مخصوص شهبانو- که از نظر مراتب قدرت و نفوذ بلافاصله پس از دفتر مخصوص شاه قرار می گرفت – نمی رسید.
شاه به جای آمدن به ایالات متحده وقتش را در قاهره و مراکش تلف کرد تا عصبانیتش را از ایالات متحده نشان دهد. کسی که او را به این کار تشویق کرد اردشیر زاهدی بود.
عین السلطنه در گوشه ای از روزنامه خاطرات خود به شرح و توصیف هدیه ای می پردازد که توسط یکی از دوستان فرانسوی اش برای او ارسال شده بود. توصیف جالب او از این توله اهدایی را در ادامه می خوانیم: